احساس میکنیم همه این تلاش و زحمت و امید بی فایده هست و زندگی یک جبر مطلقه.
البته که این روزها میگذره و تجربه نشون داده که بعد از چند وقت خودمون هم باورمون نمیشه که چطور اینقدر ناراحت و غمگین یا عصبانی بودیم ولی وقتی در طوفان احساسات منفی قرار داریم تحمل اون خیلی خیلی کار سختی هست و اصلا فکر اینکه میگذره رو نمیشه کرد.
همه سالها کار روانشناسی و مطالعه و . هم وقتی به عمل میرسه و وقتی در شک یک اتفاق ناراحت کننده قرار میگیری شاید بی تاثیر به نظر برسه.
جند سال اخیر وقتی مطالب ماهیانه رو مینویسم نگاه میکنم ببینم سالهای گذشته در چنین زمانی چه احساسی داشتم و کجای زندگیم بودم خیلی از اوقات این نگاه راهگشا هست برای خارج شدن از احساسات منفی.
سعی کردم مطالبی که به نظرم برای گذر از طوفانهای زندگی مفید هست جمع آوری کنم و اگر این طوفانها مجالی برای مرور گذاشت به اونها رجوع کنم تا راه حلی پیدا کنم برای رسیدن به احساسی بهتر.
شاید این زندگی ارزش غصه خوردن رو نداره و تمام روزهایی که با ناراحتی و اشک و غصه گذشت فقط حسرتش موند و همه زیبایی زندگی در لحظاتی بود که خودمون شادی رو خلق کردیم.
وقتی این موضوع رو به فارسی سرچ کردم مطلب به درد بخور و کاملی پیدا نکردم بخاطر همین تصمیم گرفتن یه مجموعه مطالب تحت این عنوان خودم به فارسی تهیه کنم تا در مواقع بحرانی دراختیارم باشن.
قسمت اول.
شش گام مدیریت احساسات
همه آنچه انسانها انجام میدهند برای اینست که میخواهند احساسی را تجربه کنند.
1. احساسات خود را شناسایی کنید.
2. آنها را بپذیرید و مشاهده کنید و بدانید که این احساسات از شما حمایت میکنند و در خدمت شما هستند.
3. درجستجوی پیامی باشید که این احساسات با خود دارند.
در این مرحله میتوانید از خود سوالاتی بپرسید که به حل مسئله کمک کند.
مانند:
چه معنی دیگری میتواند داشته باشد این احساسات و مسائل
من چه چیزی از آن می آموزم
من میخواهم چه احساسی داشته باشم و برای اینکه به این احساس برسم باید چه باوری داشته باشم؟
الان میخواهم درباره آن چه کاری انجام دهم؟
4. اطمینان داشته باشد.
زمانی را بخاطر آورید که اتفاق و یا احساسات مشابهی را تجربه کردید و توانستید آن را پشت سر بگذارید.
5. از خود بپرسید ۳ یا ۴ کاری که میتوانید انجام دهید برای تغییر دیدگاه تان چیست وقتی این احساسات منفی ظاهر میشوند.
6. هیجان زده شوید و دست به کار شوید.
درباره این سایت